وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
فکری برای این همه خاکسترت کنی
عذر مرا ببخش دوایی نداشتم
تا مرهم کبودی چشم ترت کنی
امشب خودم برای تو نان می پزم ولی
با شرط اینکه نذر تب پیکرت کنی
مجبور نیستی که برای دل علی
یک گوشه ای نشینی وچادر سرت کنی
زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم
تو بهتر است فکری برای پرت کنی
ای کاش از بقیه پیراهن حسین
معجر ببافی و به سر دخترت کنی
من زینب و حسن....همه ناراحت توایم
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی
نظرات شما عزیزان: